سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بخشی از سخنرانی دکتر یوسف اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران

‌‌
دنیا به سرعت در حال پیشرفت هست و ما با افتخار کردن به نیاکانمان وقتمان را هدر میدهیم

عدهای در 1400 سال پیش زندگی میکنیم و عدهای پا را فراتر گذاشته و در 2500 سال پیش زندگی میکنیم، و جالب اینجاست این دو گروه دائم با هم سر ستیز داریم...

دائمأ در حال مسخره کردن عرب ها هستیم و آنان را تنبل خطاب میکنیم، بدون اینکه پیشرفت های آنها را ببینیم، به راستی به معماری مدرن و زیبای شهرهایشان دقت کردهایم؟
دائم در مجامع بین‌المللی در مقابل لابی‌های قدرتمند اعراب شکست میخوریم و از مدیریت جهانی صحبت میکنیم...

امارات کوچک بخاطر داشتن سیستم حمل و نقل مناسب، هتل‌های مجهز،
ورزشگاه‌های پیشرفته، در رقابت با ما میزبانی جام ملت‌ها را میگیرد و ما دائم از سازندگی، پیشرفت و بالندگی صحبت میکنیم.

قطر را نمیگویم که بزرگترین رویداد جهان را میزبانی خواهد کرد...

اعراب بزرگترین شرکت‌های هواپیمایی جهان را دارند و ما دائمأ در سوگ از دست دادن هموطنانمان بخاطر استفاده از هواپیماهای 50 سال پیش هستیم.

اغلب با نام‌های عربی خوانده میشویم، و هنوز هم برای فرزندانمان نام‌های عربی انتخاب میکنیم ولی از اینکه کسی خلیج فارس را خلیج عرب بخواند!!! برافروخته می‌شویم، این نهایت میهن پرستی ماست.

و البته فقط برافروخته میشویم و کار خاصی هم نمیکنیم.

اعراب را بخاطر بادیه نشین بودن در قرن ها پیش مسخره می‌کنیم در حالی که همین امروز در قرن 21 ملیونها نفر از هموطنمان چادر نشین هستند، و ما فقط دل آنها را با یک سخن خوش میکنیم که آنها ذخایر مملکت‌اند و کاری برای اسکان‌شان نمی‌کنیم.

آری اعراب به سرعت در حال پیشرفت و آبادانی هستند و ما پز نیاکان‌مان را میدهیم...

ای هوار که ما 2500 سال پیش از شما بهتر بوده‌ایم.

اعراب با سرمایه گذاری خوب در قلب دنیا نفوذ میکنند و با درآمدهای میلیاردی آسایش را به مردم‌شان هدیه میدهند، و ما وعده بهشت به مردم‌مان میدهیم!!!...

و به آنها میخندیم که دلارهای نفتی‌شان را هدر میدهند، به راستی ما با دلارهای نفتی‌مان چه میکنیم؟

آیا وقت آن نرسیده که ما هم به این نکته پی ببریم که زمان جنگیدن با شمشیر و کلاشینکف تمام شده است و برای پیروزی بر دشمنان باید در قلب ها نفوذ کرد؟

یکی از بزرگترین مشکلات ایران این است که در کشور ما " تعلق به سرزمین" بسیار ضعیف است...

یعنی ایران هنوز یک
"کشور، ملت" نیست...

در کشورهای پیشرفته دنیا، افراد تفکر خود را دارند، بعد در یک مدار بزرگتر به یک گروه تعلق دارند و درمدار بزرگتر از آن احساس تعلق به سرزمین دارند...

شما اگر تاریخ غرب را بخوانید مقدم‌تر از دولت بخش خصوصی بوده و مقدم تر از بخش خصوصی اصل دیگری بوده‌ است و آن ثروت و قدرت سرزمین بوده که خیلی اهمیت داشته است...

آلمان و ژاپن در تابستان 1945 بر اثر جنگ جهانی دوم یک کشور مخروبه بودند.

اما به جز کسانی که آمریکایی‌ها بالاجبار از آلمان برداشتند و بردند، سندی دال بر مهاجرت آنها موجود نیست...

این خیلی مهم است.

بعد دیدیم که درعرض
30 - 20 سال کشور خود را اصلاح کردند و دومین و سومین قدرت اقتصادی جهانی شدند...

این که یک شهروند در جامعه ما به راحتی از ماشین آشغال بیرون
می اندازد و تعریف از تمیزی خیابانهای اروپا می کند، یک معنی تربیتی دارد، یک معنای عمیق دیگری هم دارد که به این سرزمین تعلق خاطر ندارد...

ما یک ناسیونالیسم احساسی داریم و یک ناسیونالیسم عقلایی
در ناسیونالیسم احساسی قوی هستیم، یعنی اینکه من غذا و موسیقی ایرانی دوست دارم، خانواده‌ام و زبان فارسی را دوست دارم، به فرهنگ دیرینه‌ام می‌بالم و.......

ولی یک قدم که بالاتر بیایم و ببینم حالا که من در این سرزمین به دنیا آمده‌ام، من چه مسئولیتی دارم؟

اینجا کم میارم!!!
اینجا سکوت می کنم...

این یعنی فقدان ناسیونالیسم عقلایی...

بخاطر همین است که من و شما وقتی از یک اتاق می‌خواهیم بیرون برویم
چون همدیگر را
می شناسیم، به هم احترام می گذاریم و کلی با هم تعارف می‌کنیم
ولی وقتی که در خیابان رانندگی می‌کنیم یک سانتیمتر اجازه نمی‌دهیم کسی از ما جلو بزند...
چون هیچ احساس تعلقی به همدیگر نداریم.
چرا هنر شنیدن یک ایرانی ضعیف است؟
چرا من اصرار دارم که حرف خودم درست است؟
چون من ایرانی در حلقه اول فردی و نهایتا" در حلقه دوم گروهی گیر کرده‌ام
آن حلقه مهم تر و سوم ملی که همه این‌ها را به هم ربط می‌دهد، وجود ندارد.
کسی به من آموزش نداده که سرنوشت حلقه اول و حلقه دوم به حلقه سوم ربط دارد.

تا وقتی ناسیونالیسم عقلایی نداشته ‌باشیم و به این سرزمین فکر نکنیم
هیچ تحولی در ما و سرزمین‌مان صورت نخواهد گرفت.

تکنیک پا لای درب

آیا تا به حال برایتان پیش آمده که با درخواست کوچک فردی موافقت کنید و کمی بعد، در حالی به خود بیایید که یک خواست? بزرگ‌تر از طرف همان فرد را هم قبول کرده‌اید؟
اگر پاسختان به این سوال مثبت است، شما یک قربانی رسمی تکنیک پا لای درب شده اید.

این سناریو را تجسّم کنید.
یک فروشنده، درب منزل شما را می‌زند و از شما می‌پرسد اشکال نداره یک سوال کوچک ازتون بکنم؟ این یک درخواست کوچک از سوی اوست. ضرر چندانی هم برای شما ندارد. پس شما در را باز می‌کنید تا به حرف‌هایش کامل گوش بدهید. اما کمی بعد خود را در یک موقعیّت متفاوت می‌یابید.
اکنون او درخواست بزرگ خود را مطرح کرده است حالا فقط یک مخلوط‌کن می‌خواهید یا اینکه حاضرید برای تندرستی خودتون یک آبمیوه‌گیری خوب و مقاوم هم بخرید؟

پا لای درب (foot in the door) یک تکنیکِ همراه سازی و متقاعدسازی است که در آن قبل از آنکه درخواست اصلی مطرح شود، ابتدا یک درخواست کوچک‌ و بی اهمیت را مطرح می‌کنید و بعد از گرفتن جواب مثبت، درخواست بعدی و اصلی را مطرح می کنید.

نام این تکنیک از همین مفهوم گرفته شده است: وقتی شما پای خود را لای درب بگذارید (خواسته کوچک اول)، احتمال اینکه درب بسته نشود و برای گام های بعدی باز شود (خواسته بزرگ اصلی) بیشتر خواهد شد.

همراه سازی و گرفتن جواب مثبت از دیگران یکی از مهم ترین تکنیک های موفقیت در زندگی شخصی و سازمانی است: مثلا می خواهیم دیگران را متقاعد کنیم که روی پروژه پیشنهادی ما سرمایه گذاری کنند یا محصول ما را بخرند یا ما را استخدام کنند یا با ما ازدواج کنند..
می توانیم از اول ایده اصلی خود را مطرح کنیم و هی اصرار کنیم.
اما اگر تکنیک پا لای در را به کار ببریم، فشار بسیار کمی از طرف شما بر روی طرف مقابل وارد می‌شود.
یعنی فقط یک درخواست کوچک از او می‌کنید و راه را برای پذیرش آسان تر درخواست های بعدی فراهم می کنید.
پس فراموش نکنید: با یک درخواست کوچک و کم هزینه رابطه خود را شروع کنید و از این ابزار، اخلاقی استفاده کنید.